موزایک ایرانی: بخش جدید نشریه ما. چند کلمه به عنوان مقدمه

موزایک ایرانی” بخش جدید دو زبانه نشریه‌ی لهستانی ادبی/ فرهنگی „شوفلادا” می باشد

10255356_853434481352979_7028465105033199169_n

ایده راه اندازی بخش مخصوص ادبیات و فرهنگ ایران در اثر علاقه درتا سواپا (ایرانشناس، مترجم و پیشگام „موزایک ایرانی”) به ادبیات معاصر فارسی به وجود آمده است. شناسایی ادبیات نوین فارسی به خواننده لهستانی ( از جمله به وسیله ترجمه برخی از آثار داستانی و معرفی آن در بازار کتاب لهستان) از اهداف وی است. به همین منظور درتا سواپا فعالیت خود را در نشریه „شوفلادا” آغاز کرده و تا به حال ترجمه داستان های چند نویسنده معتبر ایرانی را در بخش „ادبیات جهان” نشریه مذکور منتشر نموده است

و بعد فکری متولد شد در باره انجام دادن مصاحبه ها با نویسندگان ایرانی – و انتشار آن به دو زبان: فارسی و لهستانی – و منتشر کردن نقد و یادداشت ها بر داستان و رمان های فارسی ( نیز به دو زبان) که به لهستانی ترجمه نشده اند، که کاری است جدید و نوآورانه. منظور از راه اندازی بخش دو زبانه مخصوص ایران فراهم آوردن فرصت ارایه داستان و مقاله برای مولف ایرانی ضمن بهره مند ساختن خواننده لهستانی از محتوای مطالب ارایه گشته. انتشار نقد کتاب ها با موضوع ایران که در لهستان و به زبان لهستانی روانه بازار می شوند و همچنان مقالاتی فقط به زبان لهستانی نیز در نظر گرفته شده است. تا امروز در بخش „موزایک ایرانی” چند تا مقاله و داستان ایرانی انتشار یافته است که هر کدام به ترتیب به زبان لهستانی نیز برگردانده و منتشر می شود. قابل ذکر است که نشریه „شوفلادا” در حال حاضر در میان نشریات لهستانی تنها نشریه ای می باشد که مطالب در باره ایران به دو زبان: فارسی و لهستانی منتشر می کند

از تمام نویسندگان، ناشران و علاقمندان به ادبیات برای همکاری دعوت می شود

About the author
Dorota Słapa
Dorota Słapa. Rocznik 1984. Iranistka z wykształcenia i zamiłowania. Absolwentka Wydziału Orientalistycznego UJ. Doktorantka historii Iranu na Uniwersytecie Teherańskim. Tłumaczka języka perskiego. Skoncentrowana przede wszystkim na współczesnej literaturze perskiej, którą pragnie przybliżać polskiemu czytelnikowi. Jej przekłady ukazały się m.in. w „Biuletynie Iranistycznym” (nr.1/2010) oraz na stronach: www.literaturaperska.com i www.artpapier.com Artykuły poświęcone twórczości irańskich pisarek, takich jak: Zoja Pirzad, Fariba Vafi i Goli Taraghi publikowała m.in. na perskojęzycznej stronie: www.antropology.ir oraz w „Oriencie” nr.1(13)2013. Obecnie pracuje nad przekładem zbioru opowiadań "My jesteśmy tutaj” autorstwa kurdyjskiego pisarza, Beroża Akreji. Pisze poezje po persku i po polsku.

3 komentarze

  1. سلام
    من یک نویسنده و نقاش ایرانی هستم که در گروهی به نام کانون ادبی دانشگاه شاهرود با جهان زیبایی آشنا شدم
    در مجموعه ی ما نویسندگان و شاعران بسیار خوبی همچون سیامک مهاجری، بهزاد ناظمیان پور، مهدی عرب اسدی، علی اصغر موسوی، سعید احمدپور، ریحانه مطلبی و … فعالیت میکنند!
    کانون ادبی دانشگاه شاهرود از پیشگامترین و پیشرو ترین انجمن های ادبی دانشگاهی فارسی زبان است و فکر میکنم آشنایی و همکاری نشریه شما و انجمن ما همکاری خوبی باشد. چه برای انتشار به صورت مجله و چه حق نشر ترجمه .
    در صورت تمایل خوشحال میشم این ارتباط بیشتر بشه!
    با سپاس

  2. سلام
    در چه زمینه هایی میشه با شما همکاری کرد
    در حقیقت شما در به مطالب و افرادی نیاز دارید؟

  3. کاوشنامة ادبيّات تطبيقی )مطالعات تطبيقی عربی فارسی( –
    دانشکدة ادبيّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی کرمانشاه
    – سال پنجم، شمارة 18 ، تابستان 1314 ه. ش/ 1431 ه. ق/ 1015 م، صص 00 53
    » شهر زنان « بررسی تطبيقی روایت اسکندر و سفر به
    در اخبارالطوال دینوری و شاهنامة فردوسی 1
    موسی پرنیان 2
    استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه، ایران
    علی سهامی 3
    دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه رازی کرمانشاه، ایران
    چکيده
    اسکندر، شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشورگشاییهای او در کتاب اخبارالطوال و شاهنام ه
    روایت شده است. این مقاله در صدد است تا با بررسی تطبیقی چهرۀ اسکندر و داستان شهر زنان در هر
    دو متن روایت دینوری و فردوسی را از نظر شیوههای روایتگری مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. – –
    به این منظور ضمن بررسی چهرۀ اسکندر در متون قبل و بعد از اسلام، به تفاوتها و تشابههای روایت
    داستانی و تاریخ روایی بر اساس دیدگاه راویان، توصیفها، ویژگیهای روایتها، انتقال و گفتگوها،
    اشاره میشود. تا اینکه میزان توفیق هرکدام از راویان در این بررسی و تطبیق معلوم گردد. یافتههای
    این پژوهش، بیانگر این است که این روایت در دو اثر از ساختار مشابهی پیروی میکند؛ اما گفتگوها
    و توصیفات در شاهنام هطولانیتر است و بار نمایشی در آن بیشتر خود را نشان میدهد.
    واژگان کليدی: شهر زنان، روایت، اسکندر، ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، شاهنام هفردوسی.
    1331/6/ 1331 تاریخ پذیرش: 22 /3/ 1. تاریخ دریافت: 22
    2. رایانامه: Dr.mparnian@yahoo.com 3. رایانامه نویسندۀ مسئول: Alisahami2000@yahoo.com
    21 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    1. پيشگفتار
    اسکندر، شخصیّتی تاریخی است؛ اما در ادبیات فارسیی و عربیی شخصییت تیاریخی او بیا افسیانههیایی
    اسیکندر مقیدونی، پسیر فیلیی « . آمیخته است که از او شخصیتی داستانی و افسانهای پدید آورده است
    )فیلوس( ) 323 326 ق.م( است که مصر و ایران آن روزگار را فتح کرد و در سن سی و دو سالگی در –
    )121 : یا حقی، 1311 ( » بابل در گذشت
    اعتلای چهرۀ اسکندر در حافظة تاریخی یا اذهان عامه ملّتها تیا حید زییادی ملصیول ادعاهیای
    وی است. او ادعا داشت که از تبار خدایان است و پسر ژوپیتر 1 32 (، و بعضیی از ایین : ، )سیتاری، 1311
    هم فراتر رفته، زئوس را پدر اسکندر میدانستند که چون آمون بر سرش دو شاخ رویییده بیود، چنانکیه
    در سکههایی که به نام اسکندر زدهاند، صورتش با دو شاخ نقش شیده اسیت. )همیان: 32 ( کالیسیتن 2 ،
    363 تا 322 ق.م(. نخستین کسی است که کتابی درباره زندگی اسیکندر نوشیته کیه در همیان اوان از (
    میان رفته است. در قرن دوم میلادی قصهپردازی از مردم مصر که با فرهنگ یونانی آشنا بوده، از اخبیار
    و اقوال و روایاتی که دربارۀ اسکندر شنیده بود، مجموعهای یونانی فراهم آورد که منشی همیة رواییات
    331 ( در سیال 333 : موجود از قصه اسکندر است. وی را کالیستن دروغین مینامند. )تفضیلی، 1313
    میلادی نویسندهای به نام ژولیوس والریوس 3 ایین اثیر را از یونیانی بیه لاتیین ترجمیه کیرد و در اواخیر
    ساسانی قصة اسکندر از یونانی به پهلوی ترجمه شد و از همیین ترجمیه پهلیوی در تیدوین خیدای نامیه
    است؛ یعنیی » دارا « یا » داراب « استفاده گردید. )همان: 332 ( در اکثر کتب تاریخ ایرانی اسکندر فرزند
    به همان شکلی که در شاهنامه هم نقل شده است؛ اما نظامی در اسیکندرنامه، پیدر اسیکندر را فیلقیوس
    میییدانیید وگفتییههییای دیگییران را دربییارۀ فرزنیید دارا بییودن اسییکندر دور از حقیقییت میییشییمارد
    21 ( شخصییت اسیکندر در منیابن ایرانیی و اسیلامی چنیان دسیتخوش تلرییف و : )کالیسیتن ، 1313
    آشفتگی شده است که به جرأت میتیوان گفیت در ایین منیابن عنصیر افسیانه بیر حقیقیت فزونیی دارد
    تصویری که در ادبیات فارسی از اسیکندر در مقییام جنگییاور بییبیا،، شیاه دادگیر، حکییم و پییامبر
    )21 : ساختهاند که منلصر به دورۀ اسلامی و نوشتههای ایرانیان مسلمان است. )ساوثگیت، 1333
    1. Jupiter
    2. Callisthenes
    3. Julius Valerius
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 22 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    در شاهنامه ،اسکندر، پهلوانی خداشناس و طرف توجه شاعر قلمداد شیده در صیورتی کیه رواییات
    را کشته و کشیور اییران را وییران کیرده و » دارا « اصیل ملی از اسکندر، فقط همین اندازه میداند که او
    31 (، ایین در حیالی : در نتیجه او را در ردیف ضلا، و افراسیاب به شیمار مییآورنید )نولدکیه، 1322
    » گجسیت « اسیت کیه در متیون قبیل از اسیلام بیه وییژه در منیابن فارسیی میانیه نیام اسیکندر بیا پسیوند
    پی گجسیته )ملعیون( گنیامینو – « . )گجستک معلون( همراه است و صفات اهریمنی به او نسبت دادهاند
    )روح مخرب( دروند )بدکار( برای اینکه مردمان به این دین شک کنند، گجسته اسکندر یونیانی مصیر
    نشین را گمراه کرد که با ستمگران و نبرد و بیماری به ایرانشهر )کشور ایران( آمد و او فرمانروای ایران
    )33 : ژینیو، 1322 ( .» را کشت
    در کتاب مینوی خرد ،نام اسکندر درکنار نام اهریمن و بیوراسیب )ضیلا،( و افراسییاب آمیده اسیت
    اورمزد جمشید و فریدون و کاووس را بیمرگ آفرید و اهرمن چنان )آنان( را تغییر داد کیه معیروف «
    : تفضیلی، 1323 ( » است. و اهرمن بیوراسب و افراسیاب و اسکندر را چنان میپنداشت کیه جاودانیهانید
    )33
    کتاب بندهشا سکندر را رومی، حمله کننده به ایران، کشندۀ داراشاه و خاموش کنندۀ آتشکده معرفی
    کرده است.
    در شاهی دارای داریان، اسکندر، قیصر از روم بتاخیت، بیه ایرانشیهر آمید. داراشیاه را بکشیت بیی میر «
    )113 : بهار، 1363 ( » آتشکده را بیفسارد
    از نظر پسا ساختارگرایان دو معنا برای واژۀ تاریخ وجود دارد: الیف( روییدادهای گذشیته ب( بییان – –
    داستانی دربارۀ رویدادهای گذشته. و لذا مفهوم اول قابل قبول نیست. گذشته هرگز نمیتواند بصیورت
    آن اسیت. » نمودارهیای « نیاب در دسیترس میا قیرار گییرد، و آنجیه در اختییار میا قیرار دارد، همیواره
    )236 : )سلدن، 1311
    فهم روایت اسکندر در متون فارسی و عربی گرچه در زمیان معینیی از تیاریخ بیرای مردمیان همیان
    دوران نوشته شده است. امّا برای انسانهای قرون بعد که مخاطبانش نبودهاند، هیم سیخنی بیرای گفیتن
    دارد. پ فهم روایت چه در طول تاریخ و چه هم اکنون، با دریافتی پویا همراه بیوده اسیت، بیه همیین
    دلیل باید کوشید تا معنای امروزینش را دریافت نمود.
    26 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    انسان امروزین در قرائت و فهم متون کهن هرگز کاملاً معصوم نیست؛ زییرا خیواه و نیاخواه از دری یه «
    : سیتاری، 1311 ( » زمان حال به آثار گذشتگان مینگرد و یا پرتویی از مقتضیات روز را بر آنها میتابانید
    3( اسکندر در پیشروهای نظامیش چیزی بیش از کشورگشایی میخواست. او در پی عجایب و غراییب
    هم بود و این حتی در نقش پیامبری او که از جانب خدا بر مردمیان سیرزمینهیای دور دسیت فرسیتاده
    شده بود نیز دیده میشود.
    نویسندگان اسکندرنامهها در پاسخ به علاقیة مردمیان سیدههیای میانیه بیه عجاییب سیرزمینهیای دور «
    )12 : ساوثگیت، 1333 (.» اسکندرنامهها را شرح و بسط دادهاند و غرایب جدیدی برآن افزودهاند
    در روایت اسکندر، تقابل بین اسطوره و تاریخ یک تقابل مشخص و واضح نیست و از طرف دیگیر
    اسطوره ایستا است و ما همان عناصیر اسیطورهای را « . یک سطح رابط میان اسطوره و تاریخ وجود دارد
    در ترکیبهای گوناگون به کرات مشاهده میکنیم، امّا آنها در یک نظیام بسیته جیا دارنید و مییتیوان
    )23 : لوی استروس، 1312 ( ». گفت این نظام در تضاد با تاریخ که نظامی باز به شمار میآید قرار دارد
    1 1. پيشينة پژوهش
    در فصیلی کیه مربیو بیه سیفرهای پییاپی » شیهر زنیان « پیشینة تلقیقات دربارۀ اسکندر و حضور او در
    اسکندر و زنان متعدد وی که هر یک دختر پادشاه یکی از این ایالتها و سرزمینها است، کمتر میورد
    اسیکندر در اخبیارالطوال دینیوری و » شیهر زنیان « توجه واقن شده و در زمینیة بررسیی تطبیقیی رواییت
    شاهنام هفردوسی تاکنون مقایسهای صورت نگرفته است و پژوهشهای نزدیک به این موضوع عبارتنید
    از :
    کتاب ریشههای زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی، از دکتر مریم حسینی که فصل هشتم آن را بیه
    مقایسة تطبیقی شهر زنان در اسکندرنامه فردوسی و اسکندر نامه نظامی اختصاص داده است.
    – ) از ملمود مدبّری ) 1312 » مقایسة شیوههای روایتگری در اسکندر نامههای فردوسی و نظامی « مقالة
    نجمه حسینی در مجلة دانشکدۀ ادبیات دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره 6 که به بررسی روایی و
    روایت داستانی اسکندر می پردازد.
    نام برده شده که در سرزمینی » آمازونها « در دانشنامة اساطیر یونان و روم از افسانة زنانی جنگجو به نام
    نزدیک دریای سیاه میزیستهاند.
    آمازونها نژادی از زنان جنگاور افسانهای بودهاند که به روایت « : مایک دیکسون کندی می نویسد
    هرودوت، نزدیک دریای سییاه و آن سیوی رود تیرمودون در سکائییه میزیستند. روایت شده که
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 22 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    مردانشان را در جزیرهای جدا نگه میداشتند و تنها با آنها برای ب ه دار شدن ازدواج میکردند و
    فرزندان ذکورشان را، یا میکشتند یا به آن جزیره میفرستادند، تا با مردان بزرگ شوند، اما دختران را
    )23 :1312( » در نزد خود برای جنگاوری می پروراندند
    1 1. روش تحقيق
    این پژوهش به روش کتابخانهای و براساس شیوۀ تللیل ملتوا به صورت توصیفی ی تللیلی انجام شیده
    است.
    1 3. پرسش و فرضيه تحقيق
    ی شباهت و تفاوت شیوههای روایتگری ابوحنیفه دینوری و فردوسی در چیست؟
    ی آیا فردوسی و ابوحنیفه دینوری از یک منبیین و م خیذ مشیتر، در نوشیتن داسیتان اسیکندر اسیتفاده
    کردهاند؟
    برای تبیین مس له و پاسخ به دو پرسیش فیوق، ایین فرضییه مطیرح اسیت کیه آثیار مکتیوب مربیو بیه
    سرگذشت پیشینیان در قالب سیرالملو، و خدای نامکهی ادر نیواحی مختلیف اییران وجیود داشیته و
    ابوحنیفه دینوری و فردوسی مطالب مربو به داستان اسکندر را احتمالاً از منبن واحدی اخذ کردهاند.
    1 4. ضرورت، اهميّت و هدف پژوهش
    امروزه مهمترین هدف میراث مکتوب به ویژه متنهیای تیاریخی و روایتیی، شیناخت واقعییت گذشیته
    است که یکی از راههای شناخت گذشته نیز کاوش در این گونه متون اسیت. هیدف از نوشیتار حاضیر
    این است که مشخص شیود چگونیه دو راوی از داسیتانی واحید بیه دو رواییت متفیاوت پرداختیهانید و
    هم نین معرّفی و توجه به آثار دینوری به ویژه شیوه روایتگیری وی در کتیاب اخبیارالطوا لاز دیگیر
    اهداف نویسندگان این مقاله بوده است.
    1 پردازش تحليلی موضوع
    1 1. ابوحنيفه دینوری
    ابوحنیفه احمد بن داوود بن ونَند دینوری، )م 212 هی( ادیب و دانشمند ایرانی سده سوم هجری، وی در
    دینور از شهرهای جبال )نزدیک کرمانشاه( به دنییا آمید، نیزد علمیای بصیره و کوفیه بیه کسیب علیوم
    پرداخت در 232 به اصفهان رفت و مدتی در آن شیهر در رصیدخانهای کیه خیود بنیا کیرده بیه ارصیاد
    : 132 ؛ ر.،: ولایتیی، 1313 : ستارگان اشتغال داشت. )صیدر حیاج صیید جیوادی و دیگیران، 1331
    21 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    2232 ( سال تولدش در کتابهای قدیمی ثبیت نشیده اسیت و ییاقوت میرگ او را 212 هجیری نوشیته
    )12 : است.)دینوری، 1316
    در علیوم زییادی « ، ابن ندیم در کتاب الفهرس تدربارۀ مقام علمی و ادبی ابوحنیفه دینوری نوشته اسیت
    مانند نلو و لغت و هندسه و حساب و علم هیئت دست داشته از کتابهای اوست :
    کتاب النباتکه در ت لیفش علما به وی برتری دادهاند. کتاب الفصیاحه، کتیاب الانیوا ، کتیاب القبلیه و
    الزوال، کتاب حساب الدور، کتاب الرد علیی لغیذه اصیفهانی کتیاب البلیف فیی حسیاب الهنید،کتاب
    البلدان، الجمن و التفریق، کتاب الاخبار الطوال، کتاب الوصیایا، کتیاب الجبیر و المقابلیه، کتیاب نیوادر
    )132 : ابن ندیم، 1311 ( .» الجبر، کتاب الشعر والشعرا و کتاب ما یللن فیه العامه
    کتاب اخبار الطّوالا بوحنیفه دینوری یکی از کتابهای معتبر تاریخی و از منابن دست اول تاریخ اییران و
    اسلام ملسوب میشودکه به زبان عربی نوشته شده است. بخش نخستین شامل مطیالبی در میورد آدم و
    فرزندان نخستین او و پیامبرانی هم ون: ادری و نوح و هود و ابراهیم و بنیاسرائیل و پادشیاهی داوود
    و سلیمان تا ظهور عیسی)ع( است. از ظهور زرتشت و آیین او نیز بلف شیده اسیت. بخیش دوم، شیرح
    حال و سرگذشت پادشاهان ایران، روم و یمن است و از جمشید و پیروزی ضیلّا، بیر او و پادشیاهی
    منوچهر، کیقباد، گشتاسب، بهمن، دارا، اسکندر، ملو، الطوایف و ساسانیان سخن گفته اسیت. بخیش
    سوم کتاب اخبار الطّوا لبا پیکارهای اعراب با ایرانیان از زمان خلافت عمیر آغیاز و بیه حیوادث دوران
    : خلفای بعد می پردازد و به پایان خلافت معتصم عباسی یعنی 222 هی.ق خیتم مییشیود.)دینوری، 1316
    )13
    1 1. مقام علمی و ادبی دینوری
    درباره مقام ادبی دینوری تا آنجا پیش رفتهاند که وی را با جاحظ مقایسه کیردهانید و ابوسیعید سییرافی
    در سخن ابوحنیفه ]دینوری[ نوادر بیشتر است در سخن ابو عثمان ]جاحظ[ حیلاوت بیشیتر، « : گفته است
    معانی ابوعثمان بر جان مینشیند و به گوش آسانتر میآید و الفاظ ابوحنیفه شیرینتر و غرییبتیر و بیه
    )113 : حموی، 1331 ، ج 1 ( ». اسالیب سخن عرب نزدیکتر است
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 23 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    جورج سارتن 1 کتاب النبا تدینوری را بهترین مثال در زیستشناسی اسیلامی مییدانید و معتقید اسیت
    هدف دینوری از نوشتن کتاب النبات در وهلة اول مطالعات لغوی بوده، ولی برای می رخ و گییاه « : که
    )632 : سارتن، 1313 ( ». شناس دارای ارزش زیادی است
    به عقیده لوسین لِکلِر، 2 ابوحنیفه دینیوری، بزرگتیرین گییاهشیناس « ) خاورشناس فرانسوی )م 1133 م
    مشرق زمین است. میتوان گفت کتاب النبا تاگر در نوع خود بینظیر نباشد، مطمئناً کم نظییر اسیت و
    )213 : اعظمی پور، 1333 ( » . میتوان ابوحنیفه دینوری را پدرگیاهشناسی ایران و اسلام دانست
    از میان کتابهای تاریخی ایران و اسلام اخبار الطوا لبسیار با ارزش و حاوی اخباری بدین و دسیته اول
    ایین « ، است. م لف گرایش شعوبی ندارد، اما کتابش با چشمانیداز ایرانیی و ملییگرایانیه نوشیته اسیت
    کتاب را باید از جمله تواریخ عمومی دانست که در دوران رشد و بالندگی تاریخ نگاری اسلامی پدیید
    .)212 : جعفریان، 1333 ( » آمده است
    دینوری در تاریخ خود از ذکر حوادث بیه ترتییب سیال شیمار خیودداری نمیوده اسیت، وی در اخبیار
    نیاجی، ( » به تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ اسلام به ویژه در اییران و عیراق پرداختیه اسیت « الطوا ل
    )23 : 1313
    یاقوت حموی در کتاب معجم الادبا به نقل از ابوحیان سیه تین از م لفیان را بیر تمیام نویسیندگان
    به آن ه میگویم باور دارم که من در تمام همه پیشینیان و متی خران تنهیا سیه تین را « . ترجیح داده است
    یافتهام که اگر جن و ان در تمجید و ستایش و نشر فضایل آنها در اخلاق و عمل و کتب و رسایل تیا
    پایان عمر جهان سخن گویند حق آنان را ادا نکردهاند. یکی از این سیه تین، ابیو عثمیان عمیروبن بلیر
    جاحظ است و دیگر ابوحنیفه احمد بن داود دینوری است که حکمت فلاسفه و شیوای کیلام عیرب را
    )113 : حموی، 1331 ، ج 1 ( » جمن داشت، سوم ابوزید احمدبن سهل بلخی است
    3 1 . فردوسی و شاهنامه –
    ذبیح اللّه صفا سال تولد فردوسیی را 323 و 333 فیر نمیوده و سیال وفیاتش را بنیا بیه قیول حمداللّیه
    )112 : مستوفی در سال 116 و به قول دولتشاه سمرقندی در سال 111 نوشته است.)صفا، 1361
    استاد ابوالقاسم فردوسی شیاعر بیزرگ حماسیه سیرای اییران و یکیی از گوینیدگان مشیهور عیالم و از
    )121 : ستارگان درخشندۀ آسمان ادب فارسی است. )همان، 1361
    1.Surtn
    2.Leklerek
    63 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    شاهنام ةفردوسی بر اثر نفوذ شدیدی که در میان طبقات مختلف ایرانیان یافیت، در همیة ادوار تیاریخی
    بعد از قرن پنجم هجری مورد توجه بود. چنانکه همة شاعران حماسهگوی ایرانیی تیا عهید اخییر تلیت
    )11 : ت ثیر آن بودهاند. )صفا، 1321
    ایران دوستی و خود آگاهی ملی ایرانیان در شاهنامه که حماسة ملی مردم ایران اسیت بیه بهتیرین شییوه
    بازتاب یافته به گونهای که در جای جای این اثر ستایش ایران و فرهنگ مردم دیده میشود.
    4 1 . داستان اسکندر و سفر به شهر زنان در اخبار الطوال –
    فلما فرغ من بناء السّدّ بي نهم و ي ن تل امم م ل ن م نهمق فإل مل م م ن م ن الن ا ق م حُ ر اا ل إا،ق م ها الو ،إلق
    لج ا م م،لول إ، م ن ،س ا همق ا يجلم، إ، ما ه ه يام ف م ع ن م ام ر فم ن لات م نهم الل و ويجق فإنم ا يل و وف ف م تل
    الث ه ن اايام ق و اا ول دمر ا ر ه: اع راوق و فم مَممل م تف،ل ال م ابي ف م تل الث ه اميام ق و م، عا، ث ،ث م س لها
    )32 : مندهار فالتحن منهمق و سال لم اُل ملم فرم غا، )دینوری، 1323
    )ترجمه: چون اسکندر از یافتن سد میان مردم و ایشان ]ی جوج و م جوج[، آسوده شد، از سرزمین ایشیان کیو
    کرد و میان گروهی از مردم رسید که سرخ پوست و آشفته موی بودند، زنهای ایشان و مردان از یکدیگر کناره
    گرفته بودند و هر سال فقط سه روز با یکدیگر جمن میشدند و هر مردی که میخواست ازدواج کند در همان
    سه روز ازدواج میکرد. اگر زن، پسر میزایید، پ از اینکه او را از شیر میگرفت، در همان سه روز )سالهای
    بعد( او را به پدر تسلیم میکرد و اگر دختر میزایید پیش خود نگهداری میکرد. اسکندر از پیش ایشان رفت
    تا آنکه به فرغانه رسید.(
    در شاهنامة فردوسی – » شهر زنان « 5 1 . داستان اسکندر و سفر به
    اسکندر به شهری رسید که نامش هروم بود شهری که تنها زنان در آن زنیدگی مییکردنید و در سیوی
    راست پستانی، همانند زنان و در سوی چ پستانی به گونة میردان داشیتند. چیون نزدییک شیهر رسیید
    نامهای با عنوان شاه ایران و روم نوشت که هر جیا رفتیه اسیت، شیاهان و فرمانرواییان، فرمیانروایی او را
    پذیرفتهاند و خراج پرداختهاند؛ اما اینجا از شما چیزی نمیخواهم طالب آنم که خردمند زنانی نیزد مین
    بفرستید تا از آنان آگاهیها بدست آورم. بی شک بدانان زیانی نخواهد رسید. از فیلسوفان لشکر، یکی
    نامه را به شهر برد. زنان سپاهی از شهر بیرون آمدند و گرد فرستادۀ اجتمیاع کردنید و بیر مضیمون نامیه
    مطلن شدند. دانای شهر پاسخ نامة اسکندر را چنین نوشت که در نامیهات نخسیت از شیاهان و پییروزی
    برآنان سخن گفتهای، اگر لشکر به شهر هیروم بییاوری در شیهر میا بیرزنهیا و کیویهیا و کوچیههیای
    بسیارست و در هیر برزنیی و کیویی ده هیزار زن همگیی دوشییزگانی خفتیان جنیگ پوشییده، شیهر از
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 61 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    چهارسو ملا به دریاست. هرزنی که قصد شوهر کردن کند باید از دریا بگذرد و همسری برای خیود
    برگزیند، اگر صاحب دختر شود، او را به اینجا باید بفرستد، امّا اگر پسری بیه دنییا آورد، در ایین شیهر
    جایی برای او نیست، هر شب ده هزار دوشیزه جامة رزم پوشیده بیر لیب آب پاسیداری مییکننید. اگیر
    دوشیزهای حریف نیرومندی از شیر مردان را از پای درآورد تاج زر بر سرش مینهیم و در شهر ما بیش
    از سی هزار زن دارای تاج زر هستند. تو مردی بزرگ و با نام بلند هستی. اگر با زنان جنگ کنی ننگیی
    جاودانه بر دامان نامت خواهد نشست، امّا اگر به صلح و سلامت میل کنی میتوانی به شهر ما درآییی و
    جز خوبی و خوشی نبینی. نامه را زنی به عنوان پیک و قاصد همراه فرستادۀ اسکندر به لشکرگاه او برد.
    اسکندر با خواندن نامه خردمندی پیشه کرد و پیام فرستاد که برای جنگ نیامده است، قصد دیدار شهر
    و آگاه شدن از رمز و راز زندگی شما و زه و زادتیان را دارد. زنیان شیهر چیون از نیّیت اسیکندر آگیاه
    شدند انجمن کردند وگفتند دو هزار زنِ دانا و سخنگو بر میگزینیم با هدایایی از گوهر و تیاجهیای زر
    و چون بیاید او را استقبال میکنیم و نثار مینمیاییم؛ زییرا از دانیایی و فیرّ و شیکوه او آگیاه گشیتهاییم.
    اسکندر را از این تصمیم مردم شهر آگاه کردند و او سپه بر گرفت و رو به راه نهاد، دو منیزل کیه طیی
    کرد بادی تند برخاست و برف فراوان بارید و بسیار ک از لشکریانش از سرما هلا، شدند. آنگاه بیه
    منزلی دیگر رسید، از گرما زره بر تن جنگاوران چون کورۀ آهنگران گداخته شید و زره داران در تیب
    و تاب افتادند. در ادامة راه به شهری رسید که مردمی به تن چون قیر سیاه با لبهای آویختیه و چشیمها
    چون کاسة خون داشت، پیلان و هدیهها نزد او آوردند و گفتند که هرگز کسی از این راه عبور نکیرده
    است. اسکندر یک ماه در آنجیا مانید تیا سیپاهیان آسایشیی کننید، پی از آنجیا بیه سیوی شیهر زنیان
    بازگشت. آن دو هزار زن با تاجهای زر و رّطلهای گوهر از آب گذشتند و نیزد او آمدنید و در بیشیهای
    خرم و با صفا به حضور اسکندر رسیدند، اسکندر آنان را نوازش کرد و روز دیگر به شیهر ایشیان وارد
    : شد و پرسشها نمود و از کار و کردارشان مطلن گشت. از آنجا عازم مغیرب شید. )دبییر سییاقی، 1313
    )262
    همییی رفییت بییا نامییداران روم
    که آن شهر یکسر زنیان داشیتند
    سوی راست پستان چُن آن زنان
    سوی چ بکیردار پوینیده میرد
    بدان شارستان که خوانی هیروم
    کسییی بییر در شییهر نگذاشییتند
    چو گشتی دوان نیار بیر برزنیان
    که جوشن بپوشید بیه روز نبیرد
    62 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    چُین آمید بنزدییک شیهر هیروم
    یکی نامه بنبشیت بیا رسیم و داد
    به عنوان بیر از شیاه اییران و روم
    سیییر افیییراز بیییا نامیییداران روم
    چنان چون بود میرد فیرّخ نیژاد
    سوی آن که دارنید میرز هیروم
    )12 : )فردوسی، 1331
    1 1 . روایت –
    صاحب نظران بر حسب مکتبهای گوناگون، تعاریف متعددی از رواییت مطیرح کیردهانید و برخیی،
    روایت را از جنبهای خاص تعریف کردهاند. مانند: تراگوت 1 و پرات 2 که به جنبه زبانی توجه داشیتند و
    بعضی مانند : رولان بارت 3 ، روایت را به معنی عام و کلی آن در نظر داشته و آن را در تمام جلیوههیای
    فرهنگ بشری مانند داستان، نمایش، اسیطوره و تیاریخ متجلّیی مییداننید. شییاید بییتوان روایییت را در
    سادهترین و عامترین تعریف بیان متنی دانست که قصهای را بیان میکند و قصهگویی دارد. اسیکولز 1 و
    کلاگ 2 کلییه متیون ادبیی کیه دارای دو « : در کتاب ماهیت روایت، روایت را اینگونه تعریف کردهانید
    البته حضیور قصیهگیو ،» خصوصیت وجود قصه و حضور قصهگو است میتوان یک متن روایی دانست
    )23 : میتواند آشکار یا ضمنی باشد.)اخوت، 1321
    مایکل تولان 6 تیوالی ادرا، شیدهای از وقیاین کیه بصیورت غییر « : روایت را اینگونه توصیف میکند
    )16 : تولان، 1333 ( ». اتفاقی باهم مرتبطاند. این تعریف م ید آن است که روایت توالی وقاین است
    0 1 . تاریخ و روایت داستانی –
    در تاریخ شیوههای بیشماری وجود دارد که بر طبق آنها میتوان هسیتههیای اسیطورهای، ییا هسیتههیای
    توضیلی که آنها نیز در اصل اسطورهای بودند، را تنظیم و یا باز تنظیم کرد و این خود ماهیت تاریخ را
    ضمانت میکند. این مسئله نشان میدهد که از یک مطلب که به شکلی میراث مشتر، همیه گروههیا،
    )23 : طوایف یا دودمانهاست، میتوان روایتی اصیل برای هر یک ازآنها ساخت. )لوی استروس، 1312
    نشان دهند چگونه موقعیتی « تاریخ نگار و داستان نوی ، با یک مسئلة اساسی روبرو هستند و آن اینکه
    )13 : مارتین، 1312 (» که درآغاز یک مجموعة زمانی رخ میدهد، در پایان به موقعیتی دیگر میانجامد
    1. Traugott
    2.prat
    3.rulan bart
    4.eskolz
    5.kelag
    6. mayikel tolan
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 63 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    به گمان ژنت 1 روایتی است از رخدادی راستین ییا خییالی کیه از یکسیو بیا موضیوع » گزاره روایی « هر
    رابطیه دارد(؛ و از سیوی دیگیر بیا بییان » بافت قصه « روایت یعنی با ماجرا یا داستان بیان شده است )یا با
    312 ( هر رویداد یا واقعیتی، تنها زمانی رویداد یا واقعیت شیمرده : روایی یا منطق روایی )احمدی، 1323
    میشود که یک راوی آن را توصیف کند. با وجود ایین، راوی تیاریخ و روایتگیر داسیتان، در جایگیاه
    ثبت رخدادها، ماهیت و ویژگیهای متفاوتی دارد.
    راوی تاریخ، گزارشگر رخدادی واقعی است که در جهان خارج از متن و در گذشیته اتفیاق افتیاده
    است و هر چند که گزینش روییدادها و چگیونگی پرداخییت آنهییا در حیطییة اختیییار اوسیت، هرگیز
    نمیتواند، به عنوان دانای کل مطلق و یا حتی خنثی، رخدادها را روایت کنید. وی بیه ذهین و عواطیف
    شخصیتها دسترسی ندارد و نمیتواند، به عنوان راوی اول شخص، در متن حضور داشیته باشید. مگیر
    زمانی که در عالم واقن و در دنیای خارج از متن نیز درگیر و یا شاهد روییدادها بیوده باشید.)میدبری و
    )6 : حسینی، 1312
    1 0 1 . دیدگاه راوی – –
    در روایت اسکندر و شهر زنان کتاب اخبار الطوا لابو حنیفه دینوری و شاهنام هفردوسی مسلماً دینوری
    و فردوسی از شاهدان رویدادهایی که روایت میکنند، نیستند. و از سویی دیگر به واسیطة بیاز خلاقانیة
    داستانی سنتی، در جایگاه راوی روایت داستانی قرار دارند. راوی تاریخ، عنصری درون متنیی نیسیت و
    به ذهنیت و عواطف شخصیتها دسترسی ندارد. به همین دلیل هر دو روایتگیر نمییتواننید گیزارههیای
    )32 : دینوری، 1323 ( » فإل ملم م من النا ق م حُر اا لإا،ق مهُا الو،إل « . زیر را نقل کنند
    ]اسکندر[ میان گروهی از مردم رسید که سرخ پوست و آشفته موی بودند.
    دو منزل بیامد یکی باد خاست
    وُ زو برف با کوه سرگشت راست
    )13 : )فردوسی، 1331
    1 0 1 . توصيف – –
    عامل مهم دیگری که باعف تمایز شیوههای روایتگری در دو روایت میشود، توصیف است. توصییف
    فضا و اشخاص داستان را برای خواننده باورپذیر میسازد، وضعیت و جزئیات را شرح میدهید و یکیی
    از راههای م ثر و رایج برای انتقال زمان و مکان در داستان است. توصیف در اخبار الطوا لغالبیاً میوجز
    1.jent
    61 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    و مختصر است؛ امّا در شاهنام هفردوسی، اندکی طولانیتر است و اطلاعات بیشتری را به مخاطب ارائیه
    میدهد.
    در اخبار الطوال، دینوری فقط یک راوی وجود دارد امّا در روایت شاهنامه، رواییت دیگیری را در دل
    خود نقل میکند. یعنی علاوه بر راوی اول )فردوسی( شخصیّت اسیکندر نییز خیودش جیز کنشیگران
    روایت ملسوب میشود. به وسیله نامه نگاری برای حاکم شهر زنان در مقام راوی دوم نقش ایفیا میی-
    کند و به این دلیل در روایت فردوسی بر خلاف دینوری، رواییت دخییل وجیود دارد و رواییت دخییل
    بیا مشیکی، (.» گفتن و عمل کردن همزمان نیستند امّا در پی یکدیگر به تناوب میآیند « زمانی است که
    )13 :1333
    اسکندر در شاهنام هبا نوشتن نامه دو کار را انجام میدهد: هم رویداد گذشتة نزدیک را روایت میکند
    و هم رویداد آیندۀ نزدیک را به جریان میاندازد.
    چُین آمید بنزدییک شیهر هیروم
    یکی نامیه بنبشیت بیا رسیم و داد
    به عنیوان بیر از شیاه اییران و روم
    سیییر نامیییه از کردگیییار سیییپهر
    هرآنک که دارد روانیش خیرد
    شنید آن که ما در زمین کردهاییم
    کسی کو ز فرمیان میا سیر بتافیت
    ن خ و ا ه م ک ه جیایی بیود در جهیان
    سیییر افیییراز بیییا نامیییداران روم
    چنیان چیون بیود میرد فیرّخ نیژاد
    سیوی آن کیه دارنید میرز هیروم
    کزویسیت بخشیایش و دادو مهیر
    جهان را بیه غمیری همیی نسیپرد
    سییر مهتییری بییر کجییا بییردهایییم
    نهیالی جیز از خیا، تییره نیافیت
    که دییدار آن باشید از مین نهیان
    )12 : )فردوسی، 1331
    این نوع روایتگری میان للظات کنش و پی یدهترین رواییت اسیت؛ زییرا روایتگیری چنیدین للظیه را
    شامل میشود. اسکندر در این روایت هم قهرمان و کنشگر و هم روایت کننده به وسیلة نامه است.
    3 0 1 . ویژگیهای روایتها – –
    از ویژگیهای روایتهای دینوری و فردوسی استفاده از نمایه یا نقشمایة مکان است که نقیش آگیاهی
    دهندگی به مخاطب را ایفا میکند. این نمایه شامل مکان و زمان روایت است که برای زیبیایی میتن بیه
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 62 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    آن افزوده میشود و کمک میکند که روایت به واقعیت نزدیکتر شود و خواننده امکان وقیوع آن را
    بپذیرد.
    ه م ی ی ی رفییت بییا نامیییداران روم
    بدان شارستان شد کیه خیوانی هیروم
    )12 : )فردوسی، 1331
    32 ( )ترجمه: اسکندر به لشکر گاه خیود : و سار راجعا إلی عسکره، و تنکّب ارض الصين )دینوری، 1323
    برگشت و سرزمین چین را رها کرد.(
    4 0 1 . انتقال – –
    گذر از یک مکان، یک حالت، یک مرحله از تلول و یک نوع، به مکیان، « منظور از انتقال در داستان
    .» حالت، تلول و نوعی دیگر است. از انتقال برای تغییر زاویه دید، مکان، زمان و للن استفاده میشیود
    )12 : )بیشاپ، 1321
    راویان هر دو متن از شیوۀ فاصلهگذاری با انتقال مکانی استفاده کیردهانید و هیر دو راوی پی از پاییان
    یک قسمت مرکز توجه خود را تغییر نمیدهند. به همین دلیل تقریباً در تمام روایت کانون دید راوییان
    بر شخصیت اسکندر متمرکز است.
    )32 : فارتحل منهم، و سار حتی إلی فُرغُانه )دینوری، 1323
    )ترجمه: ]اسکندر[ از پیش ایشان رفت و راه پیمود تا به فرغانه رسید.(
    چُیین امیید سییکندر بییه شییهر هییروم
    ببردنیید پییی تییاجهیییا پییییش اوی
    سییییکندر بپییییذرُفت و بنواختشییییان
    چو شب روز گشت اندرآمد به شهر
    کیم وبییش ایشیان همیه بیاز جُسیت
    بپرسیییید هیییر چییییز و درییییا بدیییید
    زنییان پیییش رفتنیید از آبییاد بییوم
    همان جامه و گوهر و رنگ و بیوی
    برآن خُرّمیی جایگیه سیاخت شیان
    به دییدار برداشیت از آن شیهر بهیر
    همییی بییود تییا رازهییا شیید درسییت
    وزآن روی لشکر به مغیرب کشیید
    )33 : )فردوسی، 1331
    5 0 1 . گفتگوها – –
    استفاده از گفتگوی اشخاص داستان برای پرداخت صلنه، شیوه بسیار مناسب و م ثری اسیت )یونسیی،
    )333 :1362
    66 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    دینوری در روایت اسکندر و سفر او به شهر زنان از عنصر گفتگو استفاده نکرده است؛ امّا گفتگوهیا در
    روایت فردوسی بسیار طولانیتر از اخبار الطوا لاست. اگر نامه را شکل دیگری از بیان مسیتقیم گفتیه-
    های شخصیّتها بدانیم، باز هم اطناب، مشخصة اصلی روایت فردوسی است. مثلاً نامه نوشیتن اسیکندر
    برای حاکم زنان شهر هروم، شامل 13 بیت میشود که بار اطلاعیاتی بیشیتری نسیبت بیه رواییت اخبیار
    الطوا لدارد.
    3. نتيجه
    در بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به شهر زنان در اخبار الطوا لدینوری و شاهنام هفردوسی مشخص شیدکه هیر دو
    روایت از ساختار مشابهی پیروی میکنند و در عین حال، چگونگی استفاده از این شیوه، عامل تفاوت دو رواییت اسیت و
    میزان هر راوی را در روایت کردن داستان نشان میدهد. گفتگوها و توصیفهیا در شیاهنامه طیولانیتیر از اخبیار الطیوا ل
    هستند و به همین خاطر بار اطلاعاتی و نمایشی در اثر فردوسی بیشتر خود را نشان میدهد. جنبه واقن نمایی و داسیتانی در
    شاهنام هزیاد است، در حالیکه دینوری از شیوههای روایتگیری تیاریخ اسیتفاده کیرده اسیت و فاصیله بیشیتری بیا رواییت
    داستانی صرف دارد.
    از جمله نکات حائز بررسی در این مقاله این است که داستان اسکندر در تاریخ در هالهای از افسیانههیا و اسیطورههیا
    فرو رفته است. در مورد اینکه این سرزمینها کجا بوده و این زنان چه کسانی بودهاند، اطیلاع تیاریخی درسیتی در دسیت
    نیست، اما آن ه امروز برای ما اهمیت پیدا میکند این است که دو تن از برجستهترین شخصیتهای تاریخ ادبیات اییران –
    دینوری به عنوان تاریخنوی و فردوسی سراینده حماسة بزرگ ایرانیان بیه توصییف زنیانی پرداختیهانید کیه حیاکم و –
    پادشاه سرزمینهایی بودهاند و در ادارۀ حکومتشان نیازی به مردان نداشتهاند.
    بررسی حاضر هم نین بیانگر این نکته است که اندیشههای زن ملورانه و اصالت زن که نویسندگان معاصر غرب در دهه
    های اخیر به آن توجه داشتهاند، سر چشمة ایرانی داشیته و تیاریخ نویسیان و سیرایندگان ایرانیی قرنهیا پییش بیا اسیتفاده از
    اسطورههای کهن به آن پرداختهاند.
    کتابنامه
    الف: کتابها
    .1 احمدی، بابک ) 1323 (؛ ساختار و تاویل متن، تهران: مرکز.
    .2 اخوت، احمد) 1321 (؛دستور زبان داستان، چاپ اول، اصفهان: فردا.
    .3 اعظمی پور، برومنید ) 1333 (؛ پایتخت فراموش شده قوم کُرد با نگاهی به تاریخ دینور، چیاپ اول،
    تهران: سپند مینو.
    .1 الیاده، میرچا ) 1312 (؛ اسطوره، رؤیا، راز،ترجمه رؤیا منجم، تهران: علم.
    .2 بامشکی،سمیرا ) 1333 (؛ روایت شناسی داستانهای مثنوی، تهران: هرم .
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 62 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    .6 بهار،مهرداد ) 1363 (؛ بندهشن، تهران: توس.
    .2 بیرلین،ج.ف ) 1316 (؛ اسطورههای موازی، ترجمة عباس مخبر، تهران: مرکز.
    .1 تفضلی،احمد ) 1313 (؛ تاریخ ادبيات ایران پيش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران: سخن.
    .3 1323 (؛مينوی خرد، به کوشش ژاله آموزگار، تهران: توس. ( …………
    .13 تولان، مایکل ) 1333 (؛ روایت شناسی، درآمدی بر زبان شناختی انتقادی، ترجمه سیده فاطمه علوی –
    و فاطمه نعمتی، تهران: سمت.
    .11 جعفریان، رسول ) 1333 ( ؛ منابع تاریخ اسلام، تهران: علم.
    .12 حموی، یاقوت ) 1331 (؛ معجم الادباء، ترجمة عبدالملمدآیتی، چاپ دوم، تهران: سروش.
    .13 دیکسون کندی، ماییک ) 1312 (؛ دانشنامه اسایير یونان و روم، ترجمیة رقییه بهیزادی، چیاپ اول،
    تهران: طهوری.
    .11 دبیرسیاقی، سید ملمد ) 1313 ( ؛شاهنامه فردوسی به نثر، تهران:قطره.
    .12 دینوری، ابو حنیفه ) 1323 ( ؛اخبار الطوال، تلقیق عبد المنعم عامر، قم: شریف رضی.
    .16 1316 (؛اخبار الطوال، ترجمة ملمود مهدوی دامغانی، تهران: نی. ( …………
    .12 ژینو، فلی ) 1322 (؛ارداویراف نامه، ترجمه و تلقیق ژاله آموزگار، تهران: معین.
    .11 سارتن، جورج ) 1313 (؛ مقدمه بر تاریخ علم، ترجمیه : غیلام حسیین صیدری افشیار، تهیران: علمیی
    فرهنگی.
    .13 ستاری، جلال ) 1311 (؛ پژوهشی در اسطوره گيل گمش و افسانه اسکندر، تهران: مرکز.
    .23 سلدن، رامان ) 1311 (؛ راهنمای نظریه ادبی معاصر، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو.
    .21 صدر حاج سید جوادی، احمد، بها الدین خرمشاهی، کامران فانی ) 1331 (؛ دایرة المعارف تشيع،
    چاپ اول، تهران: موسسه انتشارات حکمت.
    .22 صفا، ذبیح اللّه ) 1361 (؛ تاریخ ادبيات در ایران، تهران: فردوس.
    .23 1321 (؛ گنج سخن، جلد اول، تهران: دانشگاه تهران. ( …………
    .21 فردوسی، ابوالقاسم) 1331 (؛ شاهنامه،به کوشش جلال خیالقی مطلیق، تهیران: مرکیز داییرة المعیارف
    . بزرگ اسلامی،جلد 6
    .22 کالیستن دروغین ) 1313 (؛ اسکندرنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
    .26 لوی استروس، کلود ) 1312 (؛ اسطوره و معنا، ترجمة شهرام خسروی، تهران: مرکز.
    .22 مارتین، والاس) 1312 (؛ نظریههای روایت، ترجمة ملمد شهبا، تهران: هرم .
    .21 ناجی، ملمدرضا ) 1313 (؛ تاریخ و تاریخ نگاری، تهران: کتاب.
    61 / کاوشنامة ادبیّات تطبیقی، سال پنجم، شمارۀ 11 ، تابستان 1331
    .23 نولدکه، تئودور ) 1322 (؛ فردوسی و حماسه ملی، ترجمه بزرگ علوی، تهران: سپهر.
    .33 ولایتی، علی اکبر ) 1313 (؛ تقویم تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران: امیر کبیر.
    .31 یا حقی، ملمد جعفیر ) 1311 (؛ فرهنگ اسایير و داستان وارهها در ادبيات فارسی، تهیران: فرهنیگ
    معاصر.
    .32 یونسی، ابراهیم ) 1362 (؛ هنر داستان نویسی، تهران: سهروردی.
    ب: مجلهها
    .33 ترجمیه جیواد دانیش آرا، ،» تصویر اسکندر نامههای فارسیی دورۀ اسیلامی « ؛) ساوثگیت، مینو) 1333
    – . کتاب ماه ادبيات، شماره 16 ، صص 21 12
    .31 نشریه علمی – ،» از تاریخ روایی تا روایت داستانی « ؛) مدبرّی ملمود، نجمه حسینی سروری) 1312
    – . پژوهشی گوهر گویا، سال دوم، شماره 6، صص 21 1
    در اخبار الطوال دینوری و شاهنامة فردوسی/ 63 » شهر زنان « بررسی تطبیقی روایت اسکندر و سفر به
    الواردتين » شهر زنان « رواية الرحلة الى
    في أخبار الطوال للدينوري و شهنامة للفردوسي 1
    )دراسة مقارنة(
    مإسم بر،يا، 2
    سلاا مسامد فم فرع اللغن الفالسين وآتابها بجام،ن لازيق ايرا،
    ملم سهامم 3
    طالا تكلإلاه في فرع اللغن الفالسين وآتابهاق بجام،ن لازيق ايرا،
    المل خ ص
    ت،د اسكندل من الوخصيامر اللأليخي ن ال ت تن اول الكل ا ،: ا خ ال ال إال وش هنامن لص ن ياا ا وفلإ اا ا. ه اا وتري د
    س ما ولتفي في ا خ ال ال إال و الو هنامن هاتف ن ا »، ش هر ز « ه اه الدلاس ن ا ةال، ن م ن شخص ين اس كندل لص ن
    تسليط الضإء ملى س اليا النة ن والرواي ن في ا ص دلين. وفي الس ياه اات فض م ن تلاس ن شخص ين اس كندل س ما
    نجدها في النصإص ا خللفن بفترة م ا ل ن ااس م وم ا ب، ده بين ا ايض ا وج إه اللو اب وااف تراه ب ا م ا ج اء في الةص
    وال روايامر مل ى و إء وجه ن ،ة ر ال رواة و و فهم شخص ين اس كندل ومي وامر ال روايامر و م ا اك ريامر فيه ا م ن لل
    الحإالامرق مما يؤتّ ي ا الكو من مدى نجاح الرواة في مملين لسم م مح شخصين اسكندل اللأليخين.
    و م ن النل ا ج ال ت تفي دها ه اه الدلاس ن ه إ ، الها، ا الو كلك وا يكل ك ل ه رين يك ات يك إ، س إيا و ااّ ، م ا إاه
    شهنامن من الحإال وامو اُف يك إ، ط إل و س ها. زت مل ى ال ا ، ال ، د ال دلامك وا س ر ك في وو ح و جل ى م ن
    غيره.
    الكلمات ال د ليلية: شهر ز ،ق النةنق الإسكندلق ابإ نيفن الدينإليق خ ال ال إَالق الوهنامنق الفرتوسك.
    1331/6/ 1331 تاريخ القبول: 72 /3/ 1. تاريخ الوصول: 72
    7 . العنوان الإلکترونی: Dr.mparnian@yahoo.com 3 . العنوان الإلکترونی للکاتب المسئول: Alisahami2000@yahoo.com

Dodaj komentarz

Twój adres e-mail nie zostanie opublikowany. Wymagane pola są oznaczone *