زنان نویسندهی امروز اگرچه میراث دارِ بیش از پنج دهه داستاننویسیِ زنانِ نویسندهی پیش از خود هستند، اما به گواهِ آثارشان راهِ دیگری را در پیش گرفتهاند. زنان پیش از این بیشتر از هرچیز با دغدغههایی عدالتخواهانه و آزادیخواهانه مینوشتند و ناگزیر ستیزی نرم و پنهان در زیرلایهی آثارِ آنها در جریان بود. ردِ پای این امرِ آرمانی همواره در آثار نویسندگان زنِ چندین دهه از داستاننویسیِ ما مشهود است. کسانی مثل سیمین دانشور، شهرنوش پارسیپور، غزاله علیزاده، مهشید امیرشاهی و بسیاری دیگر. تردیدی نیست که چنین امری برخاسته از وضعیت و شرایطِ حاکم بر جامعه و نتیجهی اوضاعِ اجتماعی و سیاسیِ دورانِ ظهورِ آنها بوده است. در آثارِ سیمین دانشور زنانی را میبینیم سرشار از احساساتِ زنانه که در پیِ یافتنِ هویتِ واقعیِ خود و کشفِ جهانی زنانه در جامعهای سنتزده و مردسالار به تحول میرسند. یا در آثارِ شهرنوش پارسیپور زنانی را میبینیم که پیوسته در پیِ بهدستآوردن آزادیِ خود در محدودهی جنسیت و نیروهایی هستند که طبیعت به آنها ارزانی داشته است. در آثارِ پارسیپور زنانگی و دایرهی بستهی آن، شعاعهای نامحدودی از نیروهایی ست که برای شکوفایی آزادی و امکان میطلبد. در آثار گلی ترقی هم زنانی را میبینیم که همهی تلاشِ خود را میکنند تا بتوانند بدونِ مرد – پدر، شوهر، معشوق و حتا پسر – به زندگی خود ادامه دهند و حیاتِ مستقلِ خود را در دایرهی امکاناتی که به واسطهی زن بودن، جامعه به آنها میدهد، اثبات کنند. نشاندادن، اثبات کردن، مطالبهکردن، بهدست آوردن و آرزوی استقلال برجستهترین مسئلهی آثارِ نویسندگانِ زن یا زنِ نویسنده بوده است. اما امروز چطور؟ آیا هنوز هم میشود چنین مسائلی را دغدغهی زنان نویسنده امروز دانست؟ واقعیت این است که زن نویسندهی امروز برشانهی پیشینیانِ خود ایستاده است. بستری برای او فراهم آمده و راهی که اگرچه همواره نیست، اما راهوار است. او دغدغهی اثبات کردن و مطالبهکردن و بهدست آوردن ندارد با اینحال شرایط دشوارتری را تجربه میکند. زیرا در طولِ زمان محکوم شده به نوشتن از دلِ زنانهگیهایش در جامعهای که توان پذیرشِ تمامیتِ جنسیتی زنی را که مینویسد ندارد. اینکه زن ِ نویسنده در وقت نوشتن، فارغ از جنسیتِ خود نیست و اثرِ او هم گفتار است و هم نوشتار و با زبان محاکات بیگانه است، و در عوض مرتبط است با جنسیت و با احساسات و لذتهای منحصر به زنانگی و بنابراین متنِ زنانه ضربآهنگ و تکانه دارد و نمیتواند جدا از تن و احساس و ذهنی زنانه باشد. به عبارتی جنسیت نه بخشی از هویتِ یک زن که همچون قالبی همهی هویتِ او را در برمیگیرد. این همان چیزی است که اغلب تعبیر به زنانه و زنانهنویسی میشود شاید و زمینهی پدیدآمدنِ نهضتی برعلیهِ نوشتههای زنانه! این قیامِ غیرمنصفانه و مردسالارانه و تمامیت طلبانه از زنِ نویسنده میخواهد وقت نوشتن از چنین قالبی رها شود و «مرد» باشد. همین نهضت هم هست، که آثارِ زنانِ نویسنده را اغلب سطحی و احساساتی ارزیابی میکند و فاقد ارزشِ ادبی و هنری. خوشبختی اینجاست که این قیام روندی رو به مصالحه و آشتی دارد و طرفدارانِ آن روزبه روز کمتر میشوند. در مقابل نویسندگانِ زن، روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود و به همین نسبت درونمایه و محتوای آثارشان فردیت بیشتری پیدا میکند و ویژگیهای زنانهی آنها نه به شکلِ تلاشهای عقیمانه برای اثبات و طلب که برای نشاندادنِ افکار و اندیشههاشان بروز میکند. دو ده دههی گذشته، عرصهی ادبیات، بستری بوده برای تجلیِ اینگونهی نوشتار. نوشتارِ زنانی که روزمرگیها و دغدغهها و حضورشان در اجتماع را به آثارشان وارد کردهاند. این زنان گونهی منحصرِ به خودی را در ادبیاتِ معاصر ما پدیدآوردهاند. توجهِ مخاطبانِ زیادی را به خود معطوف کردهاند و آرایِ داورانِ جوایزِ ادبی را همچنین. ادبیاتِ زنان، از ابتدای ظهورِ خود بستری برای تجلیِ زیباییشناسیِ جنسیت بوده است. این بستر آینهای تمامنما و بازتابی از شرایطِ اجتماعی و سیاسی و فرهنگیِ زمانه است و واقعیت این است که همهی انواعِ ادبیاتی را که زنان تولیدکنندهی آن هستند، شامل میشود. چه آن بخشی که ادبیاتِ سهلوممتنعِ آشپزخانهای را تعریف میکند و چه بخشِ نخبهپسند و فاخری که بینش و دیدگاههای زنِ روشنفکر را نشان میدهد و مرزِ میانِ اینها چالشهای بینِ صاحبانِ آراء و اندیشه را تعریف میکند. وجودِ چنین تفاوتهای درونمایهای و محتوایی انکارناپذیر است. اما واقعیت این است که تلاشِ زنان برای انکار و نادیده گرفتنِ دخالتِ جنسیت به عنوانِ یک وضعیتِ بیولژیکی و طبیعی در هنگام نوشتن یکی از بزرگترین چالشهای میانِ آثارِ نویسندگان مرد و زن را پدید آورده است. آیا زن و مرد در وقتِ نوشتن در وضعیتی برابر قرار میگیرند؟ آیا نویسندهی زن هنگام نوشتن از جنسیت خود جدا میشود و مانند نویسندهی مرد، جدا از جنسیت خود مینویسد؟ آیا نویسندهی مرد و زن در وضعیتی مشابه و برابر قرار میگیرند در هنگام نوشتن؟ و آیا پذیرش این حقیقتِ زیبا چیزی از ارزشِ آثارِ زن نویسنده کم میکند؟ واقعیت این است که زن و مرد تفاوتهای بسیاری دارند و این تفاوتها به سطوحِ فرهنگی و جامعهای که در آن زندگی میکنیم محدود نمیشود و ناگزیر پایِ مسائلِ بیولژیکی و روانی هم در میان است. و همین است که وقتی زنی، از جنسِ خود مینویسد دیدگاههای خود را به متن وارد میکند و اصلا با واسطهی جنسیتِ خود و آن گذشتهی تاریخیِ متفاوتِ خود با مردان است که مرتکبِ عمل نوشتن میشود. با وجودِ واقعیتهای انکارناپذیر و این که محدودهی تاریخی، سیاسی و اجتماعیِ ظهورِ نویسندگان، همواره بستری بوده برای تجلیِ درونمایههایی مشترک، محدودشدنِ زنِ نویسنده در عرصههای بیولژیکی و جنسیتی یکی از بزرگترین آفتهای نوشتن است و این خطر هست که آن گذشتهی تاریخی و اجتماعیِ متفاوتِ زن امروز با مردان آسیبی جدی و بزرگ برای نوشتن باشد و همین نکتهی باریکتر از مو است که آثارِ نویسندگانِ مختلف را از هم جدا میکند و مسئلهی ناخودآگاه و خودآگاهیِ زنان هنگام نوشتن را روشن میکند. آثارِ زنانی که با آگاهی از این تفاوتها مینویسند و با باور و پذیرشِ تفاوتهای بیولژیکی، تجلیِ زیبایی از مظاهرِ مختلفِ جنسیت هستند. این زنان تسلیمِ وجوهِ مادری و همسری و مهرورزی و مهرطلبیِ خود نیستند در هنگام نوشتن، بلکه متن برای آنان عرصهای است برای نمایاندنِ وجوهی فراتر از این زنانگیها. نوشتن هنری است که راه را برای حیاتِ درونیِ زن باز میکند و او را از اتصالِ مداوم به آن گذشتهی موروثیِ متفاوتِ تاریخی و اجتماعی که در آن مظهری از ستمکشی و مهرورزیِ بیچون و چرا بوده، جدا میکند. عمل نوشتن وجهِ خودآگاهانه و خودخواهانهی زن را که او را از پذیرش کور و مطلق برحذر میدارد، بیدار میکند و فرصتی تازه برای به فعل آمدنِ تواناییها فراهم میکند. نوشتن امکانِ چنین حیاتِ درونی و تجربهی متفاوت را به زنان میدهد و شاید به دلیل همین نگاهِ بیرحمانه و تردیدآمیزِ زنی که مینویسد به ایثار و ازخودگذشتگیِ جنسِ خود است که موجب میشود خود را با مردان برابر بداند. اما این برابری هرگز در سطحِ نوشتن اتفاق نمیافتد. زن و مرد در وقتِ نوشتن، دو موجود کاملا متفاوت هستند و رازِ زیباییِ آثارشان هم در این حقیقت نهفته است. در این نکتهی ساده و غیرقابل انکار که آثارِ هردوی آنها مظاهری از تجلیِ زیباییِ جنسیت هستند. آینههایی که هرکس به فراخورِ خود طرحی در آن میبیند
Good morning dear friend it is a pleasure to greet you.
I would like to read your books, I am from Argentina
Where can I buy it .